زندگی یک دختر

ساخت وبلاگ
الان پیام داد بیام اخر شب سر کار دنبالت بریم یه بستنی ای چیزی بخوریم؟ من خرم گفتم باشه.حالا قیافه خسته داغون .موها ژولیده ، سرفه های حساسیتیم هم شروع شده سرفههههه هر دو دقیقه یبار .زنگ زدم مامانم که تو رو خدا یه کرم و شامپو بردار برام بیار من قیافمو یکم شبیه آدمیزاد کنم اقلا .یه اسپری هم گفتم بگیره برام بیاره سرفه هامو خفه کنم ‌.میدونم که شب برسم خونه غرهای بابام در انتظارمه + نوشته شده در یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۱۳ ساعت 20:4 توسط sweetheart  |  زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sweetheart-na بازدید : 118 تاريخ : جمعه 25 شهريور 1401 ساعت: 9:28

میخواستم بیام بنویسم که چی شد،دیروز ساعت ۵ شده بود و دیگه باید میرفتم توی مطب مینشستم مریض ببینم و دیگه با جناب امید خان هم خداحافظی کردیم توی پیام .گفت بدرود تا ۱۱ شب.گفتم ۱۱ چرا؟ نوشت بیام امشبم دنبالت ؟ گفتم دوست داری بیای؟ گفت آرهافتادم به استرس که دختره ی بی فکر چرا وسایلتو نیاوردی باز ؟تنها پیشرفتی که دیروز حاصل کردم نسبت به پریروز این بود که کرم پودرمو گذاشته بودم توی وسایلام بردم با خودم .پریشب موهامو سریع یه ژل و آب زدم فرشون مرتب شد ،شالم مامانم برام اورده بود یه آرایش سبکم کردم و رفتم .صبح گفتم بد نیست یه شال همراهم باشه .یه شال رنگ دیگه گذاشتم توی کیفم.ولی هر جوری رفتم جلوی آینه نگاه کردم دیدم موهام امروز درست بشو نیست .نمیشدم باز زنگ بزنم مامانم اینا بیارن .یهو یادم افتاد یه فروشگاه روبروی مرکزمونه .شامپو که داشتم پاشدم سریع رفتم ژل و ماسک مو و از اینجور چیزا خریدم و به پذیرش هم گفتم نیم ساعته میام توی مطب.دیگه تند تند دوش گرفتم و با بدبختی بدون حوله خودمو خشک کردم و بدو بدو لباس پوشیدم رفتم به مریض دیدن.یه آزمون هم داشتم که باید میدادم تازه . پشت هم مریض دیدم تا ۹. یه اسپری قوی ترکیبی هم اون روز گفتم مامانم اینا خریدن برام اوردن ولی یه روزه که اثر نمیذاره .همچنان سرفه ها بود. نمیدونم از خستگی و بیخوابی بود یا عوارض دوز بالای اسپری ساعت ۹و نیم این حدودا که شد تپش قلب گرفتم و ضعف شدید.علایم حیاتیمو چک کردم فقط ضربانم بالا بود .رفتم یه چیز خوردم و یکم دراز کشیدم هر دو دقیقه یبار پذیرش زنگ میزد که بیا مریض اومده . با بدبختی مریضا رو دیدم و ده و نیم بدو بدو رفتم آماده شدم .این دو شب که امید اومد خیلی فضولی پذیرشا گل کرد که این کیه که باهاش میرم ،مطمئنم میشینن پشت س زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sweetheart-na بازدید : 125 تاريخ : جمعه 25 شهريور 1401 ساعت: 9:28